از زماني كه حضرت آدم - اولين پيامبر خدا- پاي به زمين گذارد تا زمان پيامبر خاتم به اسم نماز مرسوم امروزي نبود. و هر كدام از پيامبران به زباني خداي را ستايش مي كردند. خداوند در طول تاريخ پيامبران زيادي را براي مردم فرستاد تا آن ها را به سوي خدا و ياد خدا هدايت كنند. اعمال نيك به جاي بياورند و شكر خداي بجاي بياورند. البته نماز در ادیان پیشین نیز وجود داشته چنان چه در قرآن مجید مي خوانيم؛ یکى از وصایاى لقمان به فرزندش اين است: «یا بنى اقم الصلوه…». اما کیفیت آن در ادیان مختلف متفاوت بوده است. در زمان بعثت پيامبر خاتم و با نزول اولين آيات قرآني نماز نيز به صورت يك فعل ظاهري نمود پيدا كرد و حضرت جبرئيل نماز را به پيامبر آموخت. قبله مسلمانان در ابتدا رو به بيت المقدس بود. اما سرانجام با كارشكني هاي يهود و نزول آيه قرآني قبله مسلمين از بيت المقدس به سوي كعبه تغيير يافت.
حتما ديديد بچه هاي يك ساله به ببعد با دقت در اعمال و رفتار پدر و مادرها رفتار و كردار آن ها را تقليد مي كنند. وقتي پدر يا مادر به نماز اول وقت مي ايستند. آن ها هم مي ايستند و در حد توان خم و راست مي شوند. سجده مي كنند. و چقد برايشان شيرين است. ما در سایت گلدون شما را علل بر پا داشتن نماز اول وقت آشنا می کنیم.
اما امروزه با بروز خيلي از سرگرمي هاي ارتباط جمعي از جمله موبايل هاي هوشمند و برنامه هاي تلويزيوني جذاب غربي.. كم كم شاهد كمرنگ شدن اين ارزش ها در خانواده ها شده ايم. گرچه موبايل ذاتا بد نيست و بلكه لازم است . اما با توليد و انتشار انواع و اقسام بازي هاي اندرويدي و موبايلي با مفاهيم غربي و تغيير ارزش هاي ناب ديني به ارزش هاي پوچ غربي، نوجوانان ما ديگر علاقه اي به نماز از خود نشان نمي دهند. اغلي مي پرسند چرا بايد نماز بخوانيم؟ نماز جاي پيشرفت ندارد؟ نماز مال آدم هاي متعب و متحجر است؟ مهم اين است كه خدا در دل من است؟ مهم اين است كه خدا از دل من خبر دارد؟ و گاهي مي گويند كتاب ها عوض شده به جاي نماز ميشود ذكر گفت و …. و كلي بهانه جويي براي فرار از نماز مي تراشند.
چرا نماز بخوانيم؟
نماز که نوعى عبادت و پرستش و ارتباط ویژه با آفریدگار جهان و انسان است. در ادیان پیشین نیز وجود داشته تا آن جا که قرآن مجید یکى از وصایاى لقمان به فرزندش را نماز ذکر نموده است «یا بنى اقم الصلوه…» اما کیفیت آن در ادیان مختلف متفاوت بوده است و صورت کاملى از چگونگى دقیق آن در هر دینى در دست نیست و به نظر مى رسد متناسب با تکامل دین نماز نیز روند تکاملى داشته است.
دین مبین اسلام همچنانکه در معارف و قوانین و مقررات اجتماعى کاملترین دین است در عبادات نیز جامع ترین و کامل ترین آنها را که متناسب با انسان رشد یافته عصر خاتمیت تشریح فرمود. فلسفه نماز فقط شکرگذارى نیست و آثار مهم دیگرى نیز دارد. افزون بر آن شکر خداوند نیز وقتى عملى خواهد شد که آنچه او خواسته است ما انجام دهیم؛ نه آنچه که دلمان مى خواهد.
نماز روح عبادت، عبودیت و بندگى است. یعنى تسلیم فرمان بودن که طبیعتا باید انضباط و مقرراتى باشد تا بنده را به آن امتحان نموده، روح بندگى را در او پرورش دهند.
چرا نمى توان به جاى نماز و روزه هرگونه دلمان خواست خدا را شکر گزارى کنیم؟
- عبادات تنها جنبه شکرگزارى ندارد و فلسفه هاى دیگرى نیز در بر دارد.
- انسان باید دقیقا جایگاه خود را در هستى و به ویژه در برابر خداوند بازشناسد و متناسب با آن تصمیم بگیرد و عمل کند. به عبارت دیگر ابتدا باید جهان بینى خود را درست کرده و موضع خویش را در برابر خداى هستى روشن ساخت.
در این جا دو روى کرد وجود دارد؛
الف) موضع اومانیستى( Humanism ) این نگرش در سده هاى اخیر در اروپا رونق گرفت و به دیگر نقاط جهان نیز سرایت کرد به گونه اى که بسیارى نادانسته و حتى بدون آشنایى با نام و مفهومش شدیدا تحت تأثیر آن قرار گرفته اند. بر اساس این بینش انسان به جاى خدا مى نشیند. هرگونه برنامه و دستورالعمل آسمانى و خدایى را واپس مى زند و هرگونه بخواهد تصمیم مى گیرد و عمل مى کند. طبق این بینش اگر انسان بخواهد خداپرستى هم بکند به دلخواه خود و آن سان که مى پسندد عمل مى کند نه آن طور که از ناحیه خداوند تعیین شده است. به عبارت دیگر در نگرش اومانیستى انسان اصل مى باشد. این روش چیزى جز حاکمیت مطلق نفس اماره نیست و مسأله اى به نام تکلیف و وظیفه از ناحیه موجودى قدسى و فرابشرى به کلى کنار نهاده شده است.
ب ) موضع توحیدى( Theistic ) این نگرش مبتنى بر چند واقعیت است:
- مالک تمام هستى از جمله انسان خداست (انا لله) و ما حتى مالک خویش نیز نیستیم.
- دوم آن که تمام هستى به سوى خدا باز مى گردد (وانا الیه راجعون).
- سوم این که کمال نهایى انسان در عبادت و پیروى پروردگار است.
- چهار آن که اولین لازمه عبادت شناخت معبود و بازشناسى این نکته است که چگونه عبادتى شایسته مقام وى مى باشد و چون خداوند بهتر از هرکس حقیقت خویش و چگونگى عبادت شایسته را مى شناسد پس همو بهتر مى تواند ما را بر این امر هدایت فرماید.
براي همین ما را به بهترین نوع عبادات رهنمون گردیده است.
راز و رمز و اهداف چندى نهفته در نماز
- یاد و ذکر خدا؛ زیرا انسان موجود فراموش کارى است. بنابر این هر چند ساعت یک بار، با خواندن نماز خداى سبحان را یا د کرده و متذکر وجود لایتناهاى او مى شود.
- وقتى انسان متذکر خدا بود و خدا را مراقب خویش دید، قهراً از انجام گناه و منکرات شرم و حیا مى کند. بنابر این یکى از اهداف نماز جلوگیرى از فحشا و منکرات است: «ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر».
- هدف دیگر نماز عبودیت و خشوع و خضوع در پیشگاه مقام ربوبیت است. به طور مؤدب ایستادن، رکوع کردن، جبین به خاک ساییدن، سجده و نشستن دو زانو و… همه نشانه هاى خضوع است. و این حقى است از خداى سبحان که هر انسانى موظف به اداى آن است. همین خشوع و خضوع، به تدریج در روح و جان ما اثر گذاشته و انسان را در برابر سایر افراد متواضع مى کند. امام على(ع) مى فرماید: «ومن تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا ؛ خداى سبحان نماز را مقرر داشت تا پیشانى از روى تواضع به خاک مالیده شود» ، (نهج البلاغه). حضرت فاطمه(س) نیز مى فرماید: «جعل اللّه الصلاة تنزیها لکم من الکبر ؛خداوند نماز را مقرّر داشت تا دامن انسان را از کبر و منیّت پاک گرداند».
- راز دیگرى که در نماز نهفته است تشکیل جماعت هاست. ویل دورانت مى نویسد: بر هیچ انسان منصفى پوشیده نیست که شرکت مسلمان ها در نمازهاى جماعت روزانه چه اثر خوبى در وحدت و تشکّل آنها دارد. با کمى دقت مى توان دریافت که در سایه همین جماعت ها و جمعه هاست که انسجام و اتحادى در اقشار مختلف ایجاد مى شود و در سایه آن برکات و ارزش هایى وجود دارد. از کارهاى عمرانى یک منطقه گرفته تا راه حل سایر مشکلات افراد و جامعه. آنچه ذکر شد بیانگر این حقیقت است که به هر حال یکى از اهداف نماز، پاک و منزه ساختن روح انسان از کبر و منیت است؛ همچنان که نماز بازدارنده انسان از لغزش ها و گناهان است. نماز در ساحت روح انسان، همان نقشى را ایفا مى کند که نرمش و ورزش در ساحت جسم انسان ایفا مى نماید. اگر کسى ورزش رابراى مدت طولانى ترک کند، کم کم بدنش دچار یک نوع سستى و کسالت مى شود و چه بسا سلامت خود را از دست بدهد. بنابر این انسان باید روزانه یا لااقل هفته اى چند ساعت، به راهپیمایى و ورزش بپرازد تا به تدریج جسم را سلامت و شاداب سازد. روح انسان نیز چنین نیازى دارد، باید هر روز این نیایش و سرود مذهبى و اسلامى تکرار گردد تا به تدریج سلامت و شادابى روح انسان در سایه یاد حق احراز گردد.
- براى اینکه در نماز و به ویژه در رکوع و سجود، حالت خشوع و خضوع فراموش نشود، شایسته است قبل از نماز با خود تعهد نموده و نوعى شرط و قرارداد ببندیم که به غیر خدا توجه نکنیم و نیز در حین نماز با مراقبت شدید، نگذاریم ذهن ما به انحراف کشیده شود. تمرین بر این نکته به تدریج اثر مثبت و مفیدى به جاى مى گذارد.
چند نكته ضروري در اقامه نماز:
- نماز خواندن در محیط آرام و بى سر و صدا.
- موانع را برطرف ساختن؛ چنان که در برابر عکس، درب باز، آتش و آئینه نماز کراهت دارد.
- در حال نشاط و اعتدال نماز خواندن. خواب آلودگى، گرسنگى زیاد، محیط خیلى گرم یا خیلى سرد و… مانع از حضور دل خواهد شد.
راز تعداد ركعات نمازهاي يوميه:
سرّ تفاوت رکعات نمازهاى یومیه از امورى است که تاکنون اندیشه هاى بشرى، نتوانسته به آن پى ببرد و در متون دینى نیز به این موضوع پرداخته نشده است؛ مگر دو ، سه روایت که تنها اشاره اى گذرا داشته اند. آنچه که براى ما روشن مى باشد، این است که روح نماز، عبودیت و تسلیم در برابر خداوند متعال است و تسلیم بودن در براب ر حق، یعنى این که بنده دستورات خدا را بدون چون و چرا انجام دهد و… اختلاف تعداد رکعات نماز و هم چنین تعیین اوقات.
فلسفه خواندن نماز به عربی
خواندن نماز به زبان عربى، حکمت هاى متفاوتى دارد که در ذیل به برخى از آنها اشاره مى شود:
- غناى زبان عربى از جهت واژگانى، ساختارى و معنایى - به ویژه در حوزه معارف دینى - به گونه اى است که با دیگر زبان ها قابل قیاس نیست. بررسى هاى انجام شده، نشان مى دهد که برخى از مفاهیم قرآنى، در زبان هاى دیگر معادل ندارد. رایج ترین آیه قرآن؛ یعنى «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» به هیچ زبانى ترجمه دقیق نشده است و گویى هیچ مترجمى نمى تواند معادل هاى دقیق براى برخى از واژه هاى به کار رفته در آن بیابد. جالب است بدانید که برخى از مترجمین قرآن در مواردى به جاى معادل گذارى، خود واژه هاى قرآن را به کار مى برند و از این طریق، واژه هاى قرآن وارد بسیارى از زبان ها (چون فارسى، انگلیسى و…) شده است. به عنوان مثال، مارمادوک پیکتال - یکى از مترجمان نامدار قرآن به زبان انگلیسى - هرگز کلمه Godرا به جاى الله به کار نبرده است؛ بلکه Allah را استعمال نموده و آن را از جهات متعددى برتر از God مى داند. بنابراین فارسى سازى نماز، مساوى با از دست دادن بسیارى از وجوه معنایى دقیق و ژرف نماز است.
- لطافت و زیبایى و اعجازین بودن سوره هاى قرآن، در صورت ترجمه از دست خواهد رفت و زیباترین ترجمه هاى بشرى، هرگز جانشین لطافت و زیبایى کلام خداوند و آهنگ دلنشین و دل نواز آن نخواهد شد. «مارمادوک پیکتال» - در مقدمه ترجمه انگلیسى خود از قرآن - مى نویسد: «قرآن را نمى توان ترجمه کرد؛ زیرا نغمه و آواى بى نظیر و آهنگ دلنشین آن، انسان را دگرگون مى سازد و او را به خشوع و گریه و یا شور و شوق وا مى دارد».
- زبان عربى نه تنها زبان یک قوم؛ بلکه زبان دین ما است و آشنایى با آن، ما را مستقیما با پیام خدا و سنت قولى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و ائمه هدى علیهم السلام آشنا مى سازد. عربى بودن نماز، موجب انس و ارتباط دائمى مسلمانان با زبان دین و کتاب آسمانى مى شود و زمینه آشنایى هرچه بهتر و مستقیم تر از معارف دینى را فراهم مى آورد.
- از منظر جامعه شناسى زبان، یکى از مهم ترین ابزارهاى انتقال و پویایى فرهنگى است. فرهنگ پذیرى(Acculturation) و جامعه پذیرى(Socialization) در حد بسیار بالایى وامدار زبان مى باشد. اگر استعمار جدید(Neo_colonialism) با تمام توان خود در بسط زبان خود مى کوشد، از آن روست که بهترین راه تحمیل فرهنگ خود و بیگانه سازى ملت ها با هویت خویش، در گرو تغییر زبان و ادبیات است. براى مسلمانان، پیوند دائمى و فزاینده با زبان عربى - که حاوى فرهنگ، ادبیات و معارف دینى است - یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و بدون آن جامعه اسلامى، با شتاب بیشترى دستخوش استحاله فرهنگى خواهد شد. از این رو شارع مقدس اسلام از طریق نمازهاى پنجگانه، پیوند با زبان دین را نهادینه و دائمى ساخته تا به این وسیله انتقال و پویایى فرهنگ اسلامى، در همه نسل ها و صیانت آن در برابر تهاجمات فرهنگى بیگانگان، در حد بالایى تضمین شود.
- یکى از ابزارهاى وحدت انسان ها اشتراک در زبان است و نماز الگویى بسیار زیبا از وحدت بشرى را به نمایش مى گذارد. پرستش خداى یگانه در سراسر جهان با افعال، اذکار و زبان واحد، چیزى است که در هیچ جاى جهان، نظیرى براى آن نمى توان یافت.
دکتر محمد جواد شریعت خاطره برخورد با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب را چنین بیان مى کند:
سال 1332 شمسى بود، من و عده اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلى دارد نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسى بخوانیم و همین کار را هم کردیم.
والدین کم کم از این موضوع آگاهى یافتند و به فکر چاره افتادند. آنها پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهى دیگر برگزینند. چون پند دادن آنان مؤثر نیفتاد؛ ما را نزد یکى از روحانیان آن زمان بردند. آن روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز مى خوانیم، به شیوه اى اهانت آمیز نجس و کافرمان خواند. این عمل او، ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت.
عاقبت یکى از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیةاللَّه حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت. آنان نزد آقاى ارباب شتافتند و موضوع را با وى در میان نهادند. او دستور داد در وقتى معیّن، ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را - که تقریباً پانزده نفر بودیم - به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت. آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتى استثنایى روبه رو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمود.
سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسى نماز نمى خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتى آنها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکى یکى خودتان را معرفى کنید و بگویید در چه سطح تحصیلى و چه رشته اى درس مى خوانید. آن گاه به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش هاى علمى مطرح کرد و از درس هایى مانند جبر، مثلثات، فیزیک، شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسید که پاسخ اغلب آنها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهده پاسخ بر نمى آمد، با اظهار لطف وى و پاسخ درست پرسش رو به رو مى شد. پس از آنکه همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسى مى خوانید، آنها نمى دانند من کسانى را مى شناسم که - نعوذبالله - اصلاً نماز نمى خوانند. شما جوانان پاک اعتقادى هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت.
من در جوانى مى خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم؛ ولى مشکلاتى پیش آمد که نتوانستم. اکنون شما به خواسته دوران جوانى ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما. در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره «حمد» بود که لابد شما آن را حلّ کرده اید. اکنون یکى از شما که از دیگران مسلطتر است، بگوید «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را چگونه ترجمه کرده است. یکى از ما به عادت دانش آموزان، دستش را بالا گرفت و براى پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یک نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمى آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید «بسم اللَّه» را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست «بسم اللَّه» چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبى ندارد. اما «اللّه» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى توان ترجمه کرد؛ مثلاً اگر اسم کسى «حسن» باشد، نمى توان به آن گفت «زیبا». ترجمه «حسن» زیبا است؛ امّا اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا، خوشش نمى آید. کلمه «اللَّه» اسم خاصى است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى کنند. نمى توان «اللّه» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولى کامل نیست؛ زیرا «رحمن» یکى از صفات خدا است که شمول رحمت و بخشندگى او را مى رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست؛ «رحمن»؛ یعنى، خدایى که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم مى کند و همه را در کنف لطف و بخشندگى خود قرار مى دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى فرماید.
در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن» در حد کمال ترجمه نیست. خوب، «رحیم» را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان». آیةاللَّه ارباب فرمود: اگر مقصودتان از «رحیم» من بودم - چون نام وى رحیم بود - بدم نمى آمد «مهربان» ترجمه کنید؛ امّا چون رحیم کلمه اى قرآنى و نام پروردگار است، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهى به دهى مى برد؛ زیرا «رحیم»؛ یعنى، خدایى که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى کند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست؛ ولى کامل نیست و اشتباهاتى دارد. من هم در دوران جوانى چنین قصدى داشتم؛ امّا به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلى پیچیده تر مى شود.
امّا من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى برندارید؛ زیرا خواندنش، از نخواندن نماز به طور کلى بهتر است. در این جا همگى شرمنده و منفعل و شکست خورده از وى عذرخواهى کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربى، نمازهاى گذشته را اعاده کنیم. ایشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانید، هر طور دلتان مى خواهد بخوانید. من فقط مشکلات این کار را براى شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وى طلب بخشایش و از کار خود اظهار پیشمانى کردیم.
آیةاللَّه ارباب، با تعارف میوه و شیرینى، مجلس را به پایان برد. ما همگى دست مبارکش را بوسیدیم و در حالى که ما را بدرقه مى کرد، خدا حافظى نمودیم. بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست برداشتیم. بنده از آن به بعد گاهى به حضور آن جناب مى رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وى خوشه ها بر مى چیدم. وقتى در دوره دکتراى زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه نامه ها و پیغام هاى استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزانفر را براى وى مى بردم و پاسخ هاى کتبى و شفاهى حضرت آیةاللَّه را به آن استاد فقید مى رساندم و این افتخارى براى بنده بود. گاه ورقه هاى استفتایى که به محضر آن حضرت رسیده بود، روى هم انباشته مى شد.
آن جناب دستور مى داد آن ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وى بنویسم. پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهى نداشت، آن را مهر مى کرد. در این مرحله با بزرگوارى هاى بسیار آن حضرت، رو به رو بودم که اکنون مجال بیان آنها نیست. خدایش بیامرزد و در دریاى رحمت خویش غرقه سازد؛ «انّه کریمٌ رحیم»؛[مجله پرسمان، پیش شماره 4، صفحه 6 و 7.. ]
خلاصه اینکه خواندن نماز به یک زبان(عربی) از طرف تمام مسلمانان رمز وحدت و نشانه یگانگی مسلمانان است و با توجه به این که زبان عربی به اعتراف اهل فن یکی از وسیعترین و جامعترین زبانهای دنیاست، این حقیقت روشن می شود که: تمام فرق مسلمانان می توانند آن را به عنوان یک زبان بین المللی بشناسند و از آن به عنوان حسن تفاهم و همبستگی اسلامی استفاده کنند. علاوه بر این، خواندن نماز به یک شکل و صورت معین آن را از دستبرد و تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بی اساس که بر اثر مداخله افراد غیر وارد-هنگام ترجمه آن به زبانهای دیگر- رخ می دهد نگاه می دارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامی محفوظ تر می ماند.
گذشته از همه این حکمت ها، خداوند که آفریدگار انسانها است و انسان را برای تکامل و رسیدن به سعادت آفریده است، نماز را به همین شکل متعارف وسیله عروج و ارتقای آدمی قرار داده است که این عروج و پرواز در فضای معنویت و تعبد و بندگی است، بندگی که مولای عارفان علی(ع) به آن افتخار می کند: کفی بی فخرا ان اکون لک عبدا: خدایا! افتخارم همین بس که بنده تو هستم.