احکام فقهی مرگ مغزی
مرگ مغزی عبارتست از قطع تمامی فعالیتهای مغزی و ساقه مغزی بطور همزمان. فرد مبتلا به مرگ مغزی در واقع شخصی است که بعلت آسیب گسترده به مغز قادر به ایجاد ارتباط با محیط پیرامونش نبوده و توانایی صجبت کردن و دیدن از او سلب شده است به تحریکات دردناک پاسخ نمی دهد. فرد مبتلا به مرگ مغزی قادر به تنفس خودبخودی هم نمی باشد. این فرد علیرغم آنکه ضربان قلب دارد وقتی امواج مغزی وی را ثبت کنیم هیچ موج قابل ثبتی ندارد. ضربان قلب وی به کمک دستگاه تنفس مصنوعی و اقدامات نگهدارنده ادامه می یابد تا اعضای اهدایی جهت پیوند در شرایط مطلوب حفظ شوند از منظر فقهی مرگ مغزی، مرگ طبیعی محسوب نمی شودوفقها چنین فردی را در برزخ بین مرگ و زندگی می دانند؛ در مقابل پزشکان معتقد اند وقتی حرکات قلب و دیگر اعضای بدن متوقف شد، آن شخص دیگر وارد حیات نباتی شده و دچار مرگ شده است.برخی مبنای موضوعات را عرف مردم می دانند و برخی تشخیص پزشک یا عرف خاص را مبنا قرار می دهند.
از سویی دیگر اگرعرف دیدگاه واحدی نداشته باشند، وظیفه مکلف چیست و آیا می توان احکام میت از قبیل تجهیز میت و کفن و دفن را انجام داد؟ حقوق مالی این افراد مانند پرداخت دیون و انتقال اموال به ورثه چگونه خواهد بود؟در این مفاله سعی شده است به این سوالات و سایر مسایل مربوط به مرگ مغزی به صورت جامع پاسخ داده شود.