رویکرد فرگه به مسائل فلسفی
29 فروردین 1395 توسط اسفندیاری
رویکرد فرگه به مسائل فلسفی واجد سه مشخصه اصلی است:
1) تبدیل مسائل اساسی فلسفه به مسائلی درباره زبان:
برای مثال تبدیل این پرسش زبانی که چگونه می توانیم درباره اشیایی از قبیل اعداد در چارچوب زبان صحبت کنیم.
2) قائل شدن به اصل متن:
مطابق این اصل کار کرد جمله هاست که اهمیت دارد و توضیح کارکرد اجزاء سخن صرفا با توجه به سهمی که هرکدام درمعنای کلی جمله دارند ممکن است از پی آمدهای مهم فلسفی این اصل این است که جمله واحد اندیشه است.
3) ضدیت با روان شناسی گری:
اندیشیدن به معنای نسبتی که انسان با زبان و اندیشه دارد. نسبتی صرفا روانی نیست وما نباید ملاحضات روان شناسانه مربوط به وضعیت ذهنی گوینده را با آنچه که او می گوید و می اندیشد اشتباه بگیریم.
زبان ازنظر فرگه واجد محدودی های اساسی است.ویژگی های ساختاری زبان موانع ومشکلاتی را بر سر راه ما پدید میآورد.به خصوص زمانی که میخواهیم برخی حقایق مشخص را در باب مقولاتی نظیر مفهوم و شیء بیان کنیم.
فرض بفرما ئید که میخواهیم که این ادعای آشکار و درست رامطرح نماییم که: مفهومی که دلالت می کند بر«یک اسب است».یک مفهوم است. به نظر می رسد که این جمله صادق باشد.