چکیده:
شیعیان در مسئله: وضو، شستن دستها از بالا به پائین و نیز مسح پا را لازم میدانند
و در مقابل اهل سنت، شستن دستها را به هر کیفیتی باشد، صحیح دانسته و به جای مسح پا، فتوا به شستن پا دادهاند؛
گفتن جمله «حی علی خیر العمل» را در اذان و اقامه در نزد شیعیان لازم است. ولی اهل سنت، بر عدم جزئیت این ذکر تاکید دارند؛
بر خلاف اهل سنّت، شیعیان بر این باورند که اگر چه تفریق میان دو نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشاء افضل است، اما جمع میان آن دو در حالت اختیار نیز مانعی ندارد؛
شیعیان بسمله را جزء تمام سورهها ـ جز سوره توبه ـ دانسته و گفتن آن را در نماز نیز واجب میدانند؛
در حالیکه شافعی از ائمه اهل سنت، قول به جزئیت بسمله را تنها برای سوره حمد صحیح دانسته است، و مالک، جزئیت بسمله را حتی برای سوره حمد نیز انکار کرده است و دیگر فقهای اهل سنت، در این باره با نظریه شیعه موافقند؛
شیعیان با پیروی از ائمه راستین خود، قصر نماز در سفر را لازم میدانند، امّا مذاهب اهل سنّت در این زمینه اختلاف نظر دارند؛
شیعیان بر خلاف اهل سنت، خواندن سوره سجدهدار را در نماز موجب بطلان نماز میدانند و در مورد نماز میّت، حکم به وجوب گفتن پنج تکبیر میکنند؛ بر خلاف اهل سنت که مسافر را در روزه یا افطار کردن، مخیر کردهاند، شیعه فتوا به بطلان روزه مسافر داده است؛ همچنین شمول وجوب خمس نسبت به ارباح تجارات، وجوب طواف نساء در حج و جواز ازدواج موقّت، از احکام اختصاصی شیعه میباشد.
طرح مسئله
حضور فیزیکی و معنوی رسول گرامی اسلام(ص) خود یکی از عوامل اتحاد میان مسلمانان به شمار میرفته است؛ بدین معنا که اختلاف میان مسلمانان از روز وفات آن حضرت شروع شد و اختلاف و انحراف در مسیر جانشینی رسول خدا(ص)، به اختلاف در احکام فقهی و عملی نیز کشیده شد و اندک اندک این اختلافات در آموزههای اعتقادی همچون شفاعت و رجعت نیز کشیده شد. با این توضیح روشن میشود که ریشه تمام اختلافات به اختلاف در اصل امامت بر می گردد.
آنچه در این نوشتار مورد بررسی قرار می گیرد، گذری کوتاه به برخی اختلافات فقهی شیعه و سنی با اشاره به ادله طرفین است.
وضو
از امور مورد پذیرش همه مسلمانان، مسئله وجوب وضو برای نماز است و روایت مشهور «لا صلاة الا بطهور»[i][1] از پیامبر اکرم(ص) نیز مؤید چنین امری است. اما آنچه مورد اختلاف قرار گرفته باست، کیفیت انجام آن است. این اختلاف ناشی از دو برداشت متفاوت از آیهی 6 سوره مائده است، آنجا که خداوند می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم الی المرافق و امسحوا برؤوسکم و ارجلکم الی الکعبین»
اختلاف برداشت از این آیه موجب دو اختلاف عمده در وضوی مسلمانان شده است:
1. اختلاف در کیفیت شستن دست ها
شیعیان بر اساس این آیه شستن دست ها را از آرنج لازم می دانند و عکس آن را موجب بطلان وضو دانسته اند. دلایل آنها بر این مدعا عبارتند از:
الف. روایات رسیده از طریق اهل بیت علیهم السلام
در این باره شیخ طوسی(ره) نقل می کند که بکیر و زراره هر دو از امام باقر علیه السلام راجع به کیفیت وضوی پیامبر اکرم (ص) سوال کردند و ایشان هنگام شستن دست ها، از آرنج تا سر انگشتان خود را شستند.[ii][2]
ب. مراجعه به فهم عقلا
برای تبیین این دلیل لازم است به این مثال توجه کرد: هنگامی که به یک نقاش می گوییم این دیوار را تا بالا رنگ کن، منظورمان این است که تمام دیوار را رنگ کن وعقلای عالم برای چنین کاری از بالا شروع کرده و به پائین ختم می کنند.
امّا اهل سنت بر اساس آیه بر این باور هستند که دست ها را باید از انگشتان تا آرنج شست و عکس آن موجب بطلان وضو است. دلیل آنها بر این مدعا چنین است که آیه کریمه، ظاهر در این معناست، چرا که کلمه «الی» دلیل بر غایت است، پس آرنج آخرین عضوی از دست که باید شسته شود.
نقد و بررسی
اولاً کلمه «الی» در صدد بیان مقدار واجب شستن دست است؛ بدین معنا که باید تمام دست تا آرنج شسته شود و کیفیت شستن دست را به پیامبر اکرم(ص) و جانشینان بر حق او واگذار کرده است؛
ثانیا اگر معنای مذکور از آیه برداشت نشود، آیه مجمل بوده و برای رفع اجمال آن، باید به روایات بیانیه مراجعه کرد؛
ثالثاً کلمه «الی» در صورتی به معنای غایت است که همراه با کلمه «من» باشد و در آیه چنین نیست.[iii][3]
2. اختلاف در کیفیت مسح پا
شیعیان همگی بر مسح پا – و نه شستن آن – تأکید دارند. آنها برای مدعای خود دلایلی دارند که عبارتند از:
اولاً خداوند در آیه کریمه سوره مائده می فرماید: «وامسحوا برؤوسکم و ارجلکم». مطابق این آیه کلمه «ارجلکم» عطف بر کلمه «رؤوسکم» بوده و مجرور خوانده می شود، از این رو باید مانند سر که مسح می شود، پا نیز مسح شود؛
ثانیاً قرائت نصب خیلی کم است و قاریان مشهور به جرّ خوانده اند؛
ثالثاً در صورت نصب نیز می توان حکم مسح پا را استنباط نمود؛ چرا که رؤوسکم محلا منصوب است؛ بدین معنا که مفعول برای فعل وامسحوا می باشد؛ [iv][4]
رابعاً روایات موجود در منابع اهل سنت و نیز شیعه بر مسح پا دلالت دارند. رفاعة بن رافع می گوید که نزد پیامبر اکرم(ص) نشسته بود و ایشان راجع به وضو فرمودند: «إنها لا تتم صلاة لاحد حتى يسبغ الوضوء كما أمره الله تعالى . يغسل وجهه ويديه إلى المرفقين ، ويمسح برأسه ورجليه إلى الكعبين»[v][5]
«کسی نماز را انجام نداده است، مگر آنکه وضو را همانگونه که خداوند امر کرده است، انجام دهد یعنی صورت و دستها را تا آرنج شسته و سر و پا را تا برآمدگی روی آن مسح کند.»
مرحوم کلینی نیز در این باره از طریق محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمودند: «امسح علی مقدم رأسک وامسح علی القدمین»[vi][6] یعنی بر جلوی سر خود مسح کن و پاهای خود را نیز مسح کن.
خامساً عمل برخی صحابه حکایت از صحت قول به مسح پا دارد. ابن عباس در این باره می گوید: «ان الناس ابوا الا الغسل و لااجد فی کتاب الله الا المسح»[vii][7]
«مردم تنها پاها را شستند و من در کتاب خدا حکم مسح پا را یافتم».
طبری نیز از طریق عکرمه از ابن عباس نقل می کند که گفته است:«وضو دو شستن و دو مسح است.»[viii][8]
سادساً دیدگاه برخی مفسران اهل سنت نیز حکایت از همراهی آنها با نظریه شیعه دارد. طبری از عکرمه و قتاده نقل می کند که آنها نیز مسح پا را حکم الاهی دانسته اند.[ix][9]
در برابر دیدگاه علمای شیعه، اهل سنت بر این باور هستند که در وضو پاها باید همانند صورت و دست ها شسته شود. آنها برای ادعای خود اینگونه دلیل می آورند:
اولا کلمه ارجلکم عطف بر وجوهکم بوده و منصوب است؛ بنابراین پاها نیز باید شسته شود؛
ثانیا روایات متعدد از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که بر مدعای اهل سنت دلالت دارد.[x][10]
نقد و بررسی
با توجه به آنچه که در بحث از ادله شیعه گذشت، دو دلیل اهل سنت پاسخ داده می شود.
نماز
نماز از اصول مورد اشتراک تمام ادیان و مذاهب است و مسلمانان نیز همگی بر وجوب آن اتفاق نظر داشته و انکار آن را موجب خروج از دین می دانند. با وجود این، مسلمانان راجع به جزئیات این اصل مورد اتفاق، در مواردی اختلاف نظر دارند که به برخی از آنها اشاره می شود.
1. اذان
از جمله مستحبات مؤکد در دین مبین اسلام، اذان و اقامه برای نماز است. مسلمانان اعم از شیعه و سنی در این خصوص، اتفاق نظر دارند و آنچه که موجب اختلاف نظر شده است، فصول و اجزاء اذان و اقامه است؛ بدین معنا که آیا گفتن ذکر «حی علی خیر العمل» در اذان و اقامه مشروع است یا نه؟
سید مرتضی علم الهدی در کتاب الانتصار بر این باور است که گفتن ذکر«حی علی خیر العمل» در اذان و اقامه از جمله اختصاصات شیعه امامیه است و دلیل وجوب آن را نیز اجماع علمای شیعه می داند. وی هم چنین بر این باور است که بنابر اظهارات علمای عامه، این ذکر در مقاطعی از عصر پیامبر اکرم(ص) گفته می شد؛ ولی پس از آن، نسخ و رفع شد. سید در مقابل این ادعا مطالبه دلیل کرده است.[xi][11]
2. علامه حلی(ره) از اندیشمندان قرن هشتم هجری بر این باور است که علمای شیعه به دلیل روایات متواتر بر استحباب گفتن ذکر مورد نظر در اذان و اقامه اتفاق نظر دارند.[xii][12]
3. صاحب جواهر(ره) پس از نقل کلام اندیشمندان شیعی راجع به ذکر «حی علی خیر العمل»، چنین می نویسد که بر اساس شهرت فتوایی، اذان هیجده فصل دارد که «حی علی خیر العمل» نیز جزء آن است و از این نظر اذان و اقامه با یکدیگر تفاوتی ندارند.[xiii][13]
امامیه برای اثبات مدعای خود به سیره اصحاب پیامبر اکرم(ص) و نیز روایات رسیده از امامان خود استناد می کنند:
الف. نصوص رسیده از اصحاب پیامبر اکرم(ص)
در منابع اهل سنت و نیز شیعه از بزرگانی همچون بلال حبشی، عبدالله بن عمر و سهل بن حنیف روایاتی نقل شده که دلالت بر این معنا دارد که آنان در اذان خود، این لفظ را بیان می کرده اند:
1. عمار و عمر دو پسر حفص از پدران خود نقل کرده اند که بلال حبشی هنگامی که اذان صبح را می گفت، جمله «حی علی خیر العمل» را نیز بیان می کرد.[xiv][14]
2. نافع نقل می کند که عبدالله بن عمر برخی از اوقات هنگامی که «حی علی الفلاح» را می گفت، پس از آن جمله «حی علی خیر العمل» را بیان می کرد.[xv][15]
ب. روایات رسیده از ائمه اطهار علیهم السلام
روایات فراوانی از ائمه اطهار علیهم السلام در این باره رسیده است که برخی از آنها عبارتند از :
1. امام علی علیه السلام خطاب به ابن نباح که در اذان خود، حی علی خیر العمل را می گفت، فرمودند: «مرحبا بالقائلین عدلا و بالصلاة مرحبا و اهلا»[xvi][16]
2. ابوبکر حضرمی و کلیب اسدی از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که در اذان خود جمله «حی علی خیر العمل» را بیان می کرد.[xvii][17]
امّا اهل سنت بر این باور هستند که گفتن ذکر «حی علی خیر العمل» در اذان و اقامه جایز نیست.
ادله اهل سنت بر مدعای خود را می توان اینگونه بیان کرد:
اولا مصادر حدیثی معتبر بر آن تأکید ندارند و سنن و بیهقی و مانند آن از منابع دست دوم هستند؛
ثانیا راویان احادیث مورد ادعای شیعه از ضعفا هستند، از این رو روایات آنها نیز از اعتبار ساقط است؛
ثالثا آنچه نزد ما معتبر است عمل و گفتار خود پیامبر اکرم(ص) است و عمل برخی صحابه ملاک و حجت برای عمل نیست.[xviii][18]
پاورقی
[i][1] . من لایحضره الفقیه، ج1، ص33. البته اهل سنت شبیه این روایت را اینگونه از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده اند: «لایقبل الله صلاة الا بطهور» سنن ابن ماجه، ج1، ص100 و سنن الترمذی، ج1،ص3.
[ii][2] . کتاب الخلاف، ج1،ص78 و 79.
[iii][3] . فی رحاب اهل بیت علیهم السلام،ص15.
[iv][4] . الانتصار سید مرتضی، ص106 – 108.
[v][5] . سنن ابن ماجه، ج1،ص156 و نیز ر.ک. مسند حمیدی،ج1،ص26.
[vi][6] . کافی، ج3، ص29.
[vii][7] . سنن ابن ماجه،ج1، ص156.
[viii][8] . جامع البیان، ج6، ص175.
[ix][9] . جامع البیان، ج6، ص176.
[x][10] . در این باره ر.ک. صحیح بخاری، ج1، ص58.
[xi][11] . ومما انفردت به الإمامية : أن تقول في الأذان والإقامة بعد قول : ( حي على الفلاح ) : حي على خير العمل . والوجه في ذلك : إجماع الفرقة المحقة عليه . وقد روت العامة أن ذلك مما كان يقال في بعض أيام النبي ( صلى الله عليه وآله ) ، وإنما ادعي أن ذلك نسخ ورفع ، وعلى من ادعى النسخ الدلالة له ، وما يجدها . الانتصار، ص137.
[xii][12] . تذکرة الفقهاء، ج3، ص42.
[xiii][13] . جواهر الکلام، ج9، ص81و82.
[xiv][14] . کنزالعمال،ج4، ص266.
[xv][15] . سنن الکبری بیهقی، ج1، ص424.
[xvi][16] . من لایحضره الفقیه، ج1،ص287و 288.
[xvii][17] . همان،ص289 و 290.